داستان انتخاب رخش توسط رستم
داستان ضحاک و فریدون
جنگ کی کاوس با دیوان مازندران
کی قباد و افراسیاب
پادشاهی فریدون
جمشید شاه در شاه نامه
پادشاهی تهمورث، شاهنامه
پادشاهی هوشنگ در شاهنامه
کیومرث
کیومرث
سخنگوی دهقان چه گوید نخست // که نام بزرگی به گیتی که جست
رسيدن اسكندر به شهر زنان
داستان جنگ رستم و اسفندیار
داستان سام و سیمرغ (داستان شاهنامه)
1. رستم دستان كيست؟
رستم دستان كيست؟
زادن رستم
چندي از پيوند زال و رودابه نگذشته بود که رودابه بارور گرديد و پيکرش گران شد. هر روز چهره اش زردتر و اندامش فربه تر ميشد، تا آنکه زمان زادن فرا رسيد. از درد به خود مي پيچيد و سود نداشت.
گوئي آهن در درون داشت و يا به سنگ آگنده بود.
کوشش پزشکان سود نکرد و سرانجام يک روز رودابه از درد بيخود شد و از هوش رفت.
همه پريشان شدند و خبر به زال بردند. زال با ديده پرآب به بالين رودابه آمد و همه را نالان و گريان ديد. ناگهان پر سيمرغ را به ياد آورد و شاد شد و به سيندخت مادر رودابه مژده چاره داد.
گفت تا آتش افروختند و اندکي از پر سيمرغ را بر آتش گذاشت.
در همان آن هوا تيره شد و سيمرغ از آسمان فرود آمد. زال غم خود را با وي در ميان گذاشت. سيمرغ گفت «چه جاي غم و اندوه است و جرا شيرمردي چون تو بايد آب در ديده بيارد؟ بايد شادمان باشي، چه ترا فرزندي شيردل و نامجو خواهد آمد.
لورن آيزلي ، نويسنده، هر وقت كه مي خواست الهام بگيرد براي نوشتن مي رفت لب اقيانوسي كه نزديك خانه اش بود وشروع مي كرد به قدم زدن يك روز هنگام قدم زدن ، نگاهش افتاد به پايين ساحل وجواني را ديد كه رفتار عجيبي داشت .كنجكاو شد . رفت سراغ آن جوان و از نزديك ديد كه او مرتّب خم مي شود روي ساحل ،يك ستاره ي دريايي برمي دارد، مي دود به سمت اقيانوس وستاره ي دريايي را پرتاب مي كند توي آب .از او پرسيد: « چرا اين كار را مي كني ؟»