زندگينامه ارنست همينگوي
ارنست همینگوی
نويسنده امريكايي ( 1899-1961 )
ادامه نوشته
نويسنده امريكايي ( 1899-1961 )
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:40 توسط میناحسن زاده
|
زندگينامه احمد شاملو
احمد شاملو
شاعر، نویسنده، ادیب و مترجم ایرانی (1304- 1379)
ادامه نوشته
شاعر، نویسنده، ادیب و مترجم ایرانی (1304- 1379)
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:38 توسط میناحسن زاده
|
زندگينامه ابوعلي سينا
ابوعلي سينا
پزشك و فيلسوف ايراني (370 – 428 ﻫ.ق)
ادامه نوشته
پزشك و فيلسوف ايراني (370 – 428 ﻫ.ق)
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:36 توسط میناحسن زاده
|
زندگينامه آلبرت انيشتين
آلبرت انيشتين
دانشمند آلماني (1879- 1955)
ادامه نوشته
دانشمند آلماني (1879- 1955)
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:33 توسط میناحسن زاده
|
خفن ترین جک‌های ترکی ، لری ، رشتی و ...
+ نوشته شده در جمعه بیستم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:13 توسط میناحسن زاده
|
سجع و انواع آن
باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده .
ادامه نوشته
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 22:23 توسط میناحسن زاده
|
« آرایه های ادبی »
الف ) بدیع ب ) بیان
الف ) بدیع علمی است که به باز شناسی آرایه های لفظی و معنوی می پردازد .
بدیع بر دو نوع است : ۱- آرایه های لفظی ۲- آرایه های معنوی
آرایه های لفظی : یعنی زیبایی کلام که با لفظ انجام می شود .
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 22:21 توسط میناحسن زاده
|
تضمّن چیست؟
چکیده
نگارنده در این مقاله سعی دارد تضمّن را که در کتاب زبان فارسی (1) درس 24 با عنوان «زبان‌شناختی چیست؟ (2)» و کتاب زبان فارسی (3) عمومی و تخصصی به‌طور مختصر و گذرا به آن اشاره شده است، با آوردن مثال‌هایی به اجمال تشریح کند و در کنار آن به مقوله‌های «ترادف، تضاد و تناسب» نیز بپردازد و راه سادة شناخت تضمّن را روشن سازد تا افراد در تشخیص تضمّن با دیگر مقولات ـ مخصوصاً تناسب ـ دچار مشکل نشود.
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:36 توسط میناحسن زاده
|
برداشتی از یک داستان شاهنامه
ضحاک نمرده است
ادامه نوشته
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:23 توسط میناحسن زاده
|
شخصیّت ضحاک در اوستا و چند مقایسه
+ نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 15:18 توسط میناحسن زاده
|
لورن آيزلي ، نويسنده، هر وقت كه مي خواست الهام بگيرد براي نوشتن مي رفت لب اقيانوسي كه نزديك خانه اش بود وشروع مي كرد به قدم زدن يك روز هنگام قدم زدن ، نگاهش افتاد به پايين ساحل وجواني را ديد كه رفتار عجيبي داشت .كنجكاو شد . رفت سراغ آن جوان و از نزديك ديد كه او مرتّب خم مي شود روي ساحل ،يك ستاره ي دريايي برمي دارد، مي دود به سمت اقيانوس وستاره ي دريايي را پرتاب مي كند توي آب .از او پرسيد: « چرا اين كار را مي كني ؟»