برداشتی از یک داستان شاهنامه
سیمای ادب فارسی به گوهرهای ارجمندی زینت یافته که هر یک به نوبه خود چشم های آگاه را خیره می سازند و نیروی تخیل و زیبایی اندیشه را در انسان به وجود می آورند ؛ از جمله ی این آثار، شاهنامه ی فردوسی است که با استفاده از قالب داستان به عمق روح ایرانیان نفوذ یافته و هرگاه که غریبه ای در آستانه ی پرگوهر ادب فارسی می ایستد به ناچار در برابر این اثر سترگ سر تعظیم فرود می آورد و زبان مدح بر این منادی اندیشه وری و هویت می گشاید و از سویی دیگر نیز مایه ی مباهات فارسی زبانان گشته است .
یکی از داستان های زیبا و آموزنده شاهنامه ، ماجرای ضحاک ماردوش است که با تصویر آفرینی های بدیع و دلنشین آرایش یافته و با مضامین حکمت آموز و نصیحتگری های مشفقانه ، دل های مستعد را آماده پرواز می کند .
در داستان ضحاک ماردوش با انسان نمایی روبرو هستیم که بر اریکه پادشاهی تکیه زده وبا فرمان های خود ظلم و ستمی بیکران را بر مردم پایه ریزی می کند . وی با اغوای شیطان به وجودی پست تبدیل می گردد و با بوسه ی شیطان بر شانه هایش میزبان دو مار می شود که خود سمبلی برای خوی های شیطانی و غیر انسانی به شمار می روند و چنان رنجی را برتن او وارد می کنند که زندگیش تیره و تار می گردد تا اینکه شیطان مجددا خود را برضحاک عرضه می دارد و راه آرام کردن درد و رنج را در خوراندن مغز سر انسان به مارها معرفی می کند و این پادشاه ستمگر که به چیزی جز کاهش درد نمی اندیشد ، به زیردستان امر می کند که هر روز دو جوان از مردمان شهر را به دربار بیاوند و بکشند و مغز سر آنان را به مارها بدهند و سرانجام ظلم آنچنان فراگیر می شود که کسی را یارای سخن گفتن نیست . ولی روح بیدار به نام کاوه دادخواه علیه وضعیت موجود قیام می کند و با دعوت مردم به نافرمانی از ضحاک و گرویدن به فریدون پــــاکدل زمینه ی براندازی حکومتی سمتگر را بنا می نهد.
اکنون سخن در این است که اگرچه ماجرای ضحاک داستانی در بطن حماسه است اما براستی که وسوسه های شیطان با فطرت های پاک انسان سبب شده ضحاک نفس نیز بر ما حکمرانی کند و هرلحظه به شکلی دل جمعی را برباید و شاهد خاکستر شدن عرش الهی که همان دل بندگان است ، باشیم . پس لازم است که همواره آماده ی مقابله با ضحاک درون بوده و آن را فراموش شده ی قرون اعصار ندانیم و نجوای نفس لوامه را همواره شنوا باشیم و در نگهداری پاکی صفحه ی ضمیر کوشا باشیم و در آستانه ی اطمینان قلبی آرامشی بیکران بیابیم .