شخصیت های شعر خاقانی
دراشاره به شخصیت رسول اکرم ( ص)از آیات قرآنی که مربوط به شأن و مرتبه ی حضرت است و احادیث بهره می جوید مانند:
آن شاهد لعمرک و شاگرد فاستقم مخصوص قم فانذر و مقصود کن فکان
مراد از « لعمرک» آیه ی شریفه ی «لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون » ( سوره ی حجر /15/72 ) . مفسران گفته اند که : پروردگار عالمیان هرگز به هیچ کس از آدمیان بجز رسول اکرم (ص) سوگند یاد نکرده است و در این قسم یاد کردن تشریف و تفضیل رسول خدا بر همه خلق مراد و منظور بوده است .و مراد « فاستقم» آیه ی شریفه ی « فاستقم کما امرت و من تاب معک و لا تفعلوا انّه بما تعلمون خبیر» ( سوره ی هود /11/112 ) . تأکید بر استقامت و پای ورزی در راه دین به حدی بوده که رسول خدا فرمود : « شیّبتنی سورة هود » سوره ی هود مرا پیر کرد .
« قم فانذر » آیه ی دوّم سوره ی« مدثر » است ( سوره ی 74 ) یعنی ای پیامبری که به این خطاب مخصوص گشتی « خیز مردمان را آگاه کن» ومقصود از« کن فکان »از حدیث نشأت یافته است . چون در روایات آمده است که مقصود از خلقت دنیا و آخرت و آسمانها و زمین و عرش و کرسی و لوح و قلم ، خلقت رسول الله بوده است .
از شخصیتهای آریایی و ایرانی چنانکه پیشاپیش اشاره کردیم ، جمشید بیش از دیگران توجه خاقانی را جلب کرده است .و مظهر و عظمت قلمداد شده است . چنانکه کیخسرو نیز برای خود جای والایی در شعر شاعر دارد و صفات آن دو را اغلب به ممدوحان خود نسبت می دهد و در این رهگذر با ترکیباتی چون جمشید کیان جمشید سام صفت ، کیخسرو دین ، کیخسرو هدی ، کیخسرو جان بخش ، به ابداع مضامین می پردازد:
جمشید کیان که دین جز او
رویین تن هفت خوان ندیدست (ص 69 )
جمشید سام عصمت ، سام سپهر سطوت
دارای زال همّت ، زال زمانه داور (ص 193)
کیخسرو دین که در سپاهش
صد رستم پهلوان بینم (ص 268 )
کیخسرو هدی که غلامانش را خراج
طمغاخ خان به تبّت و یغما برافکند (ص 137 )
کیخسرو جان بخش است با فّر سیاوخش است
بهرام فلک رخش است رهوار چنین خوشتر ( ص 618)
اغلب و اکثر این ترکیبات و تعبیرات خاصّ خاقانی وذهن خلّاق او آفریده است و در کلام شعرای دیگر دیده نمی شود.
یادآوری این نکته لازم است که در مآخذ و منابع اسلامی و ادب فارسی اختلاط و امتزاجی میان پیامبران توحیدی و بزرگان آرایی واقع شده است . در برخی از منابع ، زردشت را همان ابراهیم خلیل دانسته اند. شایع ترین این در هم آمیختگیها ، یکی بودن جمشید جم با سلیمان نبی است . جمشید پادشاه اسطوره ای ایرانی به سبب در اختیار داشتن قلمرو پادشاهی ایران بزرگ و بهره کشی از دیوان در تمشیت امور سلطنت و داشتن تختی که بر دوش دیوان به گردون افراشته می شده است و از دست دادن فرّه ایزدی شباهتهای بسیاری با حضرت سلیمان دارد. چون سلیمان نیز صاحب دستگاه با احتشام سلطنتی بوده و دیوان را نیز در اختیار داشته و در ساختن بیت المقدس از آنها بهره کشی کرده است ، صاحب شادروانی است که بر دوش دیوان حمل می شده است . این تشابهات موجب شده است که حافظ « رخت بر بسته تا ملک سلیمان برود »و سعدی اتابکان فارس را قائم مقام سلیمان یاد کرده است و آرامگاه پادشاه هخامنشی به قبر مادر سلیمان شهرت یافته است . خاقانی نیز مانند بسیاری از شاعران و ادیبان فارسی ، سلیمان را جم یا جمشید نامیده است:
حسبی الله مراست نقش نگین
جم ندید این نگین که من دارم (ص900 )
گرچه عفریت آورد عرش سبایی نزد جم
دیدنش جمشید والا برنتابد بیش ازین (ص338 )
ای دل به غم نشین که سلامت نهفته ماند
وی جم به ماتم آی که خاتم پدید نیست (ص749 )
و موارد متعدد دیگر . قصه ی سلیمان به نحو گسترده ای در اشعار خاقانی راه یافته است . شاعر از سلطنت با شکوه و عظمت او و نگین سلیمانی و سخن گفتنش با مرغان و حضور او بر سر خوان موری و در اختیار داشتن فرشته ی نگهبان باد و باز ماندنش از تخت سلطنت و داستان او با پری روی سبایی و آصف و سیمرغ و دیوان و برخی تلمیحات قرآنی در آفریدن تصاویر خیال انگیز استفاده کرده است .