چون سبوی تشنه (اخوان ثالث)
از تهی سرشار,
جویبار لحظه ها جاریست.
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب, واندر آب بیند سنگ,
دوستان و دشمنان را می شناسم من.
زندگی را دوست می دارم؛
مرگ را دشمن.
وای, اما ـ با که باید گفت این؟ ـ من دوستی دارم
که بدشمن خواهم از او التجا بردن.
جویبار لحظه ها جاری.
+ نوشته شده در یکشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 23:47 توسط میناحسن زاده
|